النا

النا جان تا این لحظه 10 سال و 2 ماه و 27 روز سن دارد

عسلکم خوش آمدی

شنیدید میگن پایان هر سختی آسانی است، من به این قضیه کاملا اعتقاد دارم و بالاخره بعد از تحمل 2 روز سختی و استرس دخمل ما یعنی بابا مصطفی و مامان فاطمه ساعت یازده شب روز 16 بهمن 92 متولد شد. چشمهامو که باز کردم یک عامه صدا دورو برم بود. سلام فاطمه دخملت شکل خودت ، خوبی فاطمه، واااااای کپ خودته دخملت و..... پرسیدم سالمه گفتن آره دوباره هیچی نفهمیدم تا اینکه دخملمو گذاشتن تو بغلم تا شیرش بدم لحظه ی شیرینی بود هیچ وقت فراموشش نمیکنم.

دو شب بیمارستان بودیم بابا مصطفی کلی اذیت شد اطاق خصوصی نداشتن مجبور بود شب تو نماز خونه بخوابه خدا قوت بابایی میدونم روزای سخت و پر از استرس رو پشت سر گذاشتی ولی به جاش متوجه میشم شبها که میای و با النای خوشگلمون حرف میزنی آروم میشی و کم کم خستگی از تنت در می آد.

النا چه قبل و چه بعد از تولد خیلی ها کمکمون کردن و کنارمون بودن زن دایی جون و خاله جون رقیه همه جوره تلاش کردن امیدواریم تو خوشی هاتون جبران کنیم.

روز پنج شنبه بابا بزرگ و مامان بزرگهای مهربونت و عمه جون و خاله ها و دایی مهدی و دایی محسن و زن داییی و شهریار کوچولو و عمو جواد و زن عمو و مبینا کوچولو اومدن ملاقات شما و کلی با بودنشون در کنارمون استرس شب قبل رو کم کردن ممنونیم از همتون.

قبل از رسیدنمون با وجود و حضور گرم مامان زهرا و دخمل عمه جون شما، زهرا جان خونه کاملا آماده پذیرایی از ما بود مرسسسسسسسسسسسسی

جمعه 18 بهمن مصادف با تولد بهترین بابای دنیا اومدیم خونمون و من بهترین هدیه دنیا رو تقدیم به بهترین همسر دنیا کردم النا امیدوارم همیشه در کنار بابا باشی و فرزند خلفش باقی بمونی انشاا..... .

شب بابا جون و خاله ها و دایی ها همه اومدن خونمون عمه جون و زهرا و مامان طیبه هم بودن و من اسم اون شب رو گذاشتم اولین شب آرامششششششششششش

روز شنبه خاله رقیه  و دایی مهدی اومدن دنبال من تا شما رو به یک متخصص کودک نشون بدیم آخه بابایی سر کار بود کلی شرمندشون شدیم حسابی اذیت شدن ولی خدارو شکر شما سالم بودی و وقتی برگشتیم خونه با زهم پر و خالی شد از مهمون هایی که ذوق داشتن شما رو دوباره ببینن البته همشون شرمندمون کردن با کادو های قشنگی که برا شما آورده بودن عموها، دایی ها، خاله ها، و عمه جون از همتون ممممممممنونم.

 

شاید به خاطر همه ی اون کادو های قشنگ بود که تو شب تا صبح آروم آروم خوابیدی ، امروز هم کولاک کردی با آرامش تمام استراحت کردی دخملم.

امشب بابا اکبر  اذان تو گوشت گفت و تو ماه شده بودی باید خودتو میدیدی دوسسسسسسسسسست داریم.الان هم یک ساعتی هست خوابیدی و من که به لطف زحمتهای مامان زهرا امروز خوب استراحت کردم تصمیم گرفتم بیدار بمونم و وبلاگ تو برفی برفی مامان و بابا رو فعال کنم.

در ضمن برفی برفی لقبی بود که زن دایی فریبا و خاله محبوبه به شما دادن من هم خوشم اومد و از رو تولدت به بعد همش بهت میگم برفی برفی . الهی فدات بشم با همه وجودم دوسسسسسسسسسسسست دارم


تاریخ : 21 بهمن 1392 - 10:21 | توسط : مامان فاطمه | بازدید : 1860 | موضوع : وبلاگ | 8 نظر

مرسی که کنارمون بودین

سلام النا جون من مامان فاطمه هستم قرار بود زودتر از این ها برات وبلاگ درست کنیم اما به خاطر مشغله بابا مصطفی نشد تا اینکه شبی که دیگه همه حدس میزدن داری میای به این دنیا،زن دایی فریبا برات وبلاگ رو درست یک روز قبل از تولدت درست کرد اما درد اجازه نداد مطلبی برات قبل از تولد بنویسم، بر خلاف تصور هممون تو خیلی راحت به دنیا نیومدی و من بر خلاف میلم مجبور شدم به عمل تن بدم و از دیدن لحظه ی زیبای تولد تو فرشته ی کوچولو محروم بشم.

النای من،هممون  روز سختی رو گذروندیم، حتی بیقراری هاتو رو توی  لحظه های آخر تولدت کاملا حس کردم یادته با هم حرف زدیم بهت گفتم مجبورم عمل کنم چون شدیدا خسته شده بودم و ضعف بدن به تمایل دلم پاسخ نمی داد.

من همراهی و همدردی مامان زهرا،خاله رقیه،زن دایی فریبا ، و خاله محبوبه و دایی مهدی رو توی لحظه ای که تصمیم گرفتم سزارین کنم هیچ وقت فراموش نمیکم از اشگ ریختن و جوش زدن گرفته تا دنبال دارو رفتن و...امیدوارم توی بهترین و خوش ترین روزهای زندگیشون بتونیم من و تو بابا مصطفی در کنارشون باشیم و جبران کنیم.


تاریخ : 21 بهمن 1392 - 10:04 | توسط : مامان فاطمه | بازدید : 1463 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید

به نی نی پیج خوش آمدید

به Nini Page خوش آمدید.

امیدواریم بتوانیم خدمات مطلوب و مورد نظر شما را ارائه کنیم.

ما را از نظرات خود آگاه کنید.

روابط عمومی نی نی پیج

pr@ninipage.com

این بلاگ در روز سه شنبه 15 بهمن 1392 ایجاد شد.

می توانید نوشته و عکس و فیلم های مربوط به کودک خود را در این بلاگ منتشر نمائید.

اگر نیاز به راهنمائی دارید روی لینک های زیر کلیک کنید:


تاریخ : 16 بهمن 1392 - 03:17 | توسط : مامان فاطمه | بازدید : 1329 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید